فردا هشت صبح با استادی کلاس داریم که به نظرم آل پاچینو وطنی ه! خب آخه لعنتی چرا تو باید این همه جذاب باشی؟ اون مدرک خفن از آمریکا، اون چین گوشهی چشمات وقتی میخندی، اون خط اتوی لباسهات ! شلواری که به زیباترین شکل روی کفشت میایسته، اون روپوش سفیدت که خوش دوختترین روپوشیه که تا حالا دیدم، تمرکز میذاره واسهی آدم؟ من حتی به ساسونهای روپوشش هم دقت کردم.
بعد اینا همه به کنار، استادمون متولد سال ۴۲ ه! میفهمی؟ ۴۲! الحق و الانصاف، جذابیت چیزی نیست که در گذر زمان با افزایش سن، کدر بشه. آدم با دیدن این استاد به این نتیجه میرسه اختلاف سنی حین ازدواج جوکه:)) من خودم با کمال میل و رغبت اگر همچین خواستگاری داشته باشم، جواب میدم ! والا ! کی به آل پاچینو نه میگه؟
+
ژنتیکمون سه تا استاد داشت. استاد اولی یه خانوم بود. وااااای اونم م بود! جذاب و زیبا ! استادی که با مانتو و کفش قرمز بیاد، چجوری میشه جذاب نباشه؟ خانم دکتر از سوییس برگشته بودن و بینهایت برخوردها و رفتارهای جالبی داشتن باهامون، احساس راحتی میکردم باهاشون. کلاس رو در فضای فان و مفرحی برگزار میکردن. یه جلسه هم با پسرک ۶ ساله شون اومدن و هر ازگاهی وسط تدریس رو میکردن به پسرشون و میپرسیدن اوضاع چطوره؟ اونم هدستش رو از روی گوش برمیداشت و گزارشی از احوالش به مامانش میداد:))
کلاسای استاد وسطی رو کلا نرفتم :|
استاد سوم هم آلپاچینوی ثانی هستن که بنده با رغبت، در حالی که روی سرم تعداد زیادی قلب بلوپ بلوپ میترکه، سر کلاسهاشون حاضر میشم.
واقعا تجمع این همه جذاب در یه گروه عجیبه، اگر ژنتیک ادمو جذاب میکنه منم برم سراغش، هوم؟
درباره این سایت